کمی با خود بیندیشیم؛ آیا سبک زندگی ما بر طبق فرمایش معصومین(ع) تنظیم شده است؟ امروز ما در دنیایی زندگی میکنیم که ولیّ امرمان و تنها متخصص معصوممان تنهاست. آیا برای پایان دادن به این تنهایی قدمی برداشتهایم؟!
به گزارش پایگاه خبری مباحث به نقل از خبرگزاری فارس، محمد شجاعی مدیرعامل مؤسسه فرهنگی هنری منتظران منجی در تازهترین سخنرانی خود پیرامون «خانواده آسمانی» به بیان هشدار خروج از محدوده ولایت معصوم پرداخت که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
امام رضا(ع) در هشدار خروج از محدوده ولایت معصوم به حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) میفرمایند: «وَ خَرَجَ عَنْ وَلَایَتِی وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ نَصِیباً فِی وَلَایَتِنَا»؛ و از ولایت من خارج میشود و او را بهرهای از ولایت ما نخواهد بود. این هشدار ابالحسن، بسیار جدی، قاطع، صریح، کوبنده و کمرشکن است. ایشان به گروهی از انسانها که تمام زوایای سوء نیت را در نفس خود حذف نکرده و آن را به واسطه توبه جبران نکنند، اخطار خروج از دایره ولایت معصوم را میدهند و چنین انسانهایی را از ولایت و دوستیِ با اهلبیت علیهمالسلام بیبهره میدانند. این فرمایش ثامنالحجج(ع) را میتوان به دو صورت تعبیر کرد؛ اول آنکه اگر در نفس کسی نسبت به دیگران سوء نیت و یا بدخواهی وجود داشته باشد، از دایره ولایت معصومین (ع) خارج میشود. و دوم آنکه کسی که ادعای زندگی در سایه ولایت معصوم را دارد، امکان ندارد در نفس خود به سوء نیت نسبت به دیگران مبتلا باشد. به عبارت دیگر میتوان گفت که پذیرشِ حقیقیِ ولایت معصوم و اطاعت از ایشان، انسان را به سرحدّی از رشد انسانی خواهد رساند که چنین نقاط تاریکی در نفس او باقی نماند.
به عنوان مثال میدانیم که «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنکَرِ»؛ حتماً نماز انسان را از فحشا و منکرات باز میدارد. اما بسیار دیدهایم کسانی را که پس از طی سالهای متمادی در اقامه نماز، هنوز قلباً به گناهان گوناگون یا فحشاهای باطنی و ظاهری مختلف تمایل و علاقه نشان میدهند. این تمایل قلبی نشانه عدم تأثیرگذاریِ نماز در نفس این افراد بوده و مُهر تأییدی بر بیکفایتیِ نماز آنها است چرا که یک نماز حقیقی به فرموده قرآن، حتماً انسان را از انواع گناهان باز خواهد داشت. مسئله ولایت معصوم نیز دقیقاً از همین قانون تبعیت میکند. حضور روح بدخواهی، آزار دیگران، سوء نیت، کینه و … نسبت به دیگران در نفس نشان میدهد که انسان علیرغم ادعای پذیرشِ ولایت معصومین، نتوانسته است در سایه این ولایت حرکت صحیحی داشته و به رشد انسانی برسد. هر گونه عدم آرامش و نشاط در نفس انسان، نشانه ضعفی است که در اثر ولایتپذیریِ ناصحیح و غیر حقیقی او ایجاد گشته است. زیرا مَحال است کسی ولایت الله و خانواده آسمانیاش را پذیرفته باشد، اما در نفس خود احساس ناآرامی، فقر، تنهایی، اضطراب و … داشته باشد. حضور چنین احساساتی در انسان، حاکی از آن است که او هنوز غیب را به عنوان داراییهای حقیقی و عظیم خود نپذیرفته است. اولویتهای ولایتی از نگاه قرآن به آیه ۵۹ سوره نساء دقت کنید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید از خداوند، رسول او و صاحبان امرتان اطاعت کنید. خداوند در این آیه، ترتیب منطقی و ریاضیِ ضرورتهای ارتباطیِ انسانها را به طور کاملاً روشن بیان میفرماید: ۱- اطاعت از الله؛ به عنوان تنها خالق انسان و معدن علم مطلق ۲- اطاعت از پیامبر(ص)؛ به عنوان فرستاده خداوند، آورنده قرآن و شارع آن ۳- اطاعت از صاحبان امر؛ به عنوان کسانی که تسلط بر اَمر داشته و جمیع امور در دست آنان است.
برای دریافت تصویر کلی از صاحبان امر، کافی است با تأمل، سَری به سوره قدر بزنیم؛ «… تَنزََّلُ الْمَلَئکَهُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِِّم مِّن کلُِّ أَمْرٍ…» همه فرشتگان و روح در شب قدر به نزد صاحب امر وارد شده و تمام اندازهها و مقدّرات یک سال را بر قلب ایشان نازل میکنند. به عبارت دیگر تمام تقدیر عالم در سال بعد، در گستره نفس صاحبِ امر مقدر میشود. جایگاه ولایت معصومین(ع) در عالم از آنجا که روح انسان، نفخهای از خداوند است، برای رسیدن به آغوش او و در حقیقت رسیدن به سعادت جاودانه، ناگزیر به طیّ مسیری است که خودِ الله برای او ترسیم کرده است. فراموش نکنیم که این مسیر، از بطن دنیا میگذرد و نفس انسان تنها در دنیا، قابلیت حرکت در آن را دارد. به همین خاطر است که ارزش یک ساعت از ساعات دنیا، با قرنهایی از آخرت، برابری دارد. از همین رو یکی از مهمترین سؤالات قیامت، بررسیِ لحظه به لحظه ساعات عمر انسان، به خصوص، دوران جوانی اوست. عمر دنیایی انسان، به قدری گرانقیمت است که حتی بهشتیان نیز، آرزوی دقایق کوتاهی از آن را دارند، تا بتوانند باز گردند و برای خود، توشهای بیندوزند، حال آنکه غالب انسانها این سرمایه عظیم را آسان و ارزان از کف میدهند. انسانها به آن سبب که حامل روح الهیاند، به کمالی، پایینتر از کمال مطلق (بینهایتِ مطلق) رضایت نداده و هدفی جز تشبّه به این کمال (الله) را ندارند. بنابراین غایت نهایی همه انسانها، رسیدن به مقامی است که تمام قدرتها و اسماء الهی را دریافت کرده و خلیفه (جانشین) او در زمین باشند. برای رسیدن به چنین مقامی، حرکت در مسیری که به مقصد میرسد، واجب است. اما آیا میتوان چنین مسیرِ پیچیده و هدفمندی را بیراهنما طی کرد؟ تنها کسانی میتوانند راهنمایی و رهبری انسان را در این مسیر بر عهده بگیرند که به تمام اطلاعات و تخصصهای لازم نسبت به انسان و نوعِ حرکتِ او، احاطه داشته باشند. این علم، تنها در انحصار خالق انسان است. کسی که او را آفریده و به تمام زوایای وجودیاش احاطه دارد. اما همین خالق یکتا، برای هدایت بشر، تمام علمِ خود را در اختیار انسانهایی قرار داده است که تجلّی کامل او در زمین و مظاهر تمام اسماء و صفاتش هستند. چرا که تنها کسی میتواند مربّی شایستهای برای انسان بوده و او را به سلامت به مقصد برساند که اولاً خود به داراییهای انسانی مجهز بوده و ثانیاً به مقصد رسیده باشد.
خداوند بزرگ از دریچه ربوبیت خود، علمِ بینهایتش را انحصاراً در اختیار شبیهترین، کاملترین و نزدیکترین انسانها به خودش قرار داده است که به آنان در اصطلاح «متخصص معصوم» اطلاق میشود. از خاطر نبریم که اگر مربّی انسان، خود به مقام خلیفه اللهی نرسیده باشد، نمیتواند او را به سمت چنین مقامی هدایت و رهبری نماید. لذا ظلمِ عظیمی در حق انسانها صورت خواهد پذیرفت. در اینصورت انسانها حق اعتراض در برابر عدم حضور مربّی کارآزموده را برای طی مسیر انسانی، مییافتند. لذا خداوند در بیان ضرورتِ اصل امامت در قرآن میفرماید: «…لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّهٌ…» تا مردم بر علیه خدا، حجتی نداشته باشند. (سوره نساء آیه۱۶۵) بنابراین متخصصان معصوم، نه فقط مربیانی برای مسلمانان و یا شیعیان محسوب میشوند، که حجت و نماینده خدا، برای تک تک انسانهای زمیناند. از همین رو خداوند در کتب آسمانی قبل از قرآن، مشخصات چند تن از آنان از جمله امام باقر(ع) را برای انسانها برشمرده است. اسناد کشتی حضرت نوح(ع)، مناجات او با الله و قسم دادنهایش به حق پنج نفر از معصومین(ع) هنوز موجود است، به طوری که قرآن، حفظ این کشتی را برای عبرت گرفتن انسانها تضمین کرده است. این اسماء بر روی کشتی نوح نشان میدهند که خداوند معصومین را به تمام انبیاء معرفی کرده است و تمام پیامبران به محض آغاز رسالتشان به حضور آنان در آینده مژده دادهاند. چنین بشارتهایی بیشتر معطوف وجود مقدس امام زمان(ع) و تحولات عظیم جهان در زمان ظهور و قیام ایشان است.
نبی اکرم(ص) در پاسخ به سؤال جابر در مورد اولوالامر فرمودند: ای جابر؛ آنان جانشینان من و ائمه مسلمینِ پس از من هستند. اولینِ ایشان علی بن ابیطالب(ع) و بعد از آن حسن بن علی و حسین بن علی و بعد، علی بن الحسین و سپس محمد بن علی علیهمالسلام است که در تورات به باقر معروف است. و تو ای جابر او را میبینی و آنگاه که او را دیدار کردی سلام مرا به او برسان. پس از او جعفر بن محمد صادق و موسی بن جعفر کاظم، و علی بن موسی الرّضا و محمد بن علی الجواد و علی بن محمد الهادی و حسن بن علی العسکری(ع) و پس از او همنام و هم کُنیه من فرزند حسن بن علی، حجت خدا در زمینش و بقیه الله در میان بندگانش است. او کسی است که خدای تعالی مشرق و مغرب زمین را به دست او بگشاید. او کسی است که از شیعیان و اولیائش غائب شود. غیبتی که بر عقیده به امامتِ او باقی نمیماند مگر کسی که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده است. جابر پرسید، یا رسول الله، آیا در غیبتِ او برای شیعیانش انتفاعی باقی هست؟ فرمود: آری قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث فرمود به نور او استفاعه میکنند و به ولایت او در دوران غیبتش منتفع میشوند مانند انتفاع مردم از خورشید پشت ابر. ای جابر، این سرّ مکنون خداوند و علم مخزون اوست، آن را از غیر اهلش بپوشان. چگونه میتوان از ولایت معصومین بهرهمند شد؟ حال با اندکی تأمل میتوان فاجعه خروج از محدوده ولایت معصوم را ادراک نمود. به یقین نکبت و فاجعهای بالاتر از این وجود نخواهد داشت، زیرا چنین کسی اساساً از انسانیت ساقط میشود. کمی با خود بیندیشیم؛ آیا سبک زندگی ما بر طبق فرمولهای ولایت معصومین(ع) تنظیم شده است؟ امروز ما در دنیایی زندگی میکنیم که ولیّ امرمان و تنها متخصص معصوممان، آواره، طردشده و تنهاست. آیا برای پایان دادن به این آوارگی قدمی برداشتهایم؟ آیا برای رسیدن به او تلاشی کردهایم؟ آیا دلمان از دوری او به تنگ آمده است؟ آیا یکبار برای برداشتن موانع ظهورش، خستگی به بدن ما رسوخ کرده است؟ … بزرگترین وظیفه هر کدام از ما، تنظیم سبک زندگی ما براساس قواعد متخصص معصوم است. ممکن است انسان علیرغم بیماریهایی در قلب خود، ادعای ولایتپذیری معصوم را داشته باشد. اما این نوع ولایتپذیری اساساً فایدهای برای او نخواهد داشت، چرا که رشدی در قلبش ایجاد نخواهد کرد. تنها زمانی ولایتِ معصوم، انسانها را به هدف خواهد رساند، که آنان سایه به سایه و قدم به قدم در معیّت اهلبیت حرکت کرده و تمام قواعد سبک زندگی خود را از آنان دریافت نمایند. با چنین حرکتی، قطعاً از ولایت معصوم بهره برده و به رشد انسانی خواهد رسید. فراموش نکنیم که امام زمان ما لحظه به لحظه مراقب ماست و هرگز از یاد ما غافل نیست. و اگر فاصلهای میان ما و ایشان وجود دارد، به دست خودِ ما حادث شده و با توجه، تمرکز و تلاش ماست که از میان برداشته خواهد شد.
بزرگترین سرمایه ما، عشق ما به خورشیدِ پشت ابری است که لحظههای زندگی هر کداممان، سرشار از حمایتهای پدرانه اوست. برای بهرهمندی بیشتر از این خورشید، باید کمی جدّیتر قدم برداریم… . ارتباط میان قرآن و معصومین(ع) قرآن، کتاب جاودانه هدایت انسانهاست و مسئولیت رهبری و هدایت مردم را تا قیامت بر عهده دارد. زیرا خداوند قرآن را آخرین کتابِ آسمانی معرفی کرده و کتاب دیگری بعد از آن نخواهد آمد. عظمت و قدرت این کتاب آسمانی به قدری است که در تمام اعصار، دستخوش تحریف و تغییر نشده و هدایتگر بشر در قرون مختلف خواهد بود. خداوند بزرگ در آیات ۷۷ تا ۷۹ سوره واقعه در مورد عظمت قرآن میفرمایند: «انّهُ لقرآنٌ کریم، فی کتابٍ مکنون، لا یَمَسُّهُ الاّ المطهّرون»؛ همانا این قرآن کریم در کتاب پوشیدهای است که جز پاکشدگان کسی به باطن آن دست نمییابد. کتابی چنین عظیم و پر رمز و راز، نیاز به مفسران، تبیین کنندگان و مجریانی به همان عظمت دارد تا بتواند مورد استفاده عقلِ اندکِ بشر قرار گیرد. ممکن نیست خداوند کتاب عظیمی را برای هدایت انسانها طراحی کرده باشد، اما مبیّن و مفسری برای آن قرار نداده باشد. منظور از عبادت «الاّ المطهّرون» انحصار علوم باطنیِ قرآن در نزدِ گروه پاکشدگان است. اما به راستی «پاکشدگان» چه کسانی هستند؟
خداوند در آیه ۳۳ سوره احزاب به این پرسش، پاسخ میدهد: «إنّما یریدالله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یُطهّرکم تطهیرا» خداوند اراده کرده است که فقط پلیدی را از شما اهلبیت بزداید و به طور ویژهای پاکتان گرداند. تمام کتب شیعه و اهل تسنن بر این عقیدهاند که منظور از اهلبیت، پنج تن آل کساء هستند که عصمتِ آنان را به راحتی میتوان از این آیه استنباط نمود. عبارت «یُطهّرکم تطهیرا» اشاره به کلمه مطهّرون در آیه ۷۹ سوره واقعه دارد و این نشان میدهد که جز اهلبیت کسی به باطن قرآن دسترسی نخواهد داشت. اساساً حرکت نمادین پیامبر در ماجرای حدیث کساء، تنها برای معرفی اهلبیت بوده است و هیچ مفهوم دیگری ندارد. بنابراین میتوان گفت که به تصریح قرآن، تنها اهلبیت (معصومین)، پاکشدگان از سوی خداوند بوده و به تمام قوانین و حقایق قرآن مشرفاند. لذا تنها آنان شایستگی هدایت انسانها را تا آغوش الله دارا میباشند. در تمام عالم، تنها دو مجموعه ولایتی وجود دارد: ۱- مجموعه فطرت گرایان: انسانها در این مجموعه تحت ولایت الله قرار دارند و به سمت تشبّه به او پیش میروند. ۲- مجموعه طبیعتگرایان: انسانها در این مجموعه بخش فوق عقلانی خود را به رسمیت نمیشناسند، لذا به صورت کاملاً ناخودآگاه تحت ولایت شیطان (طاغوت) قرار گرفته و ارزشهای آنان را به عنوان ارزش میپذیرند، از همین رو، رفته رفته به آنها شباهت مییابند.
خداوند حکیم در سوره بقره این دو مجموعه ولایتی را بسیار روشن به تصویر میکشد: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ». مؤمنان با قرار گرفتن در دایره ولایت الله، به تدریج از تاریکیها خارج شده و به سمت نور حرکت میکنند تا اینکه در نهایت به نور مطلق (الله) میرسند. اما کافران که ولایت الله را نپذیرفتهاند و خود را آنقدر ارزشمند و لایق نیافتهاند که سبک زندگیشان را از الله دریافت نمایند، تحت ولایت طاغوت (طغیانگران از مسیر انسانی) قرار گرفته و روز به روز نور فطرتشان را از دست داده و به ظلمات (جهنم) نزدیک میشوند. تمایلات و علایق انسانها به الگوپذیری از هر کدام از این دو گروه نشان میدهد که انسان در کدام مجموعه ولایتی قرار داشته و در قیامت در زمره کدام گروه محشور خواهد شد. فراموش نکنیم که میزان ارزش انسانها به الگوهایی است که میپذیرند و از آن تبعیت میکنند. در ولایتپذیری، مهمترین مسئله، پذیرش قلبیِ ولایت است. اگر نفس انسان به ولایت معصوم سَر نسپارد و در برابر آن به خضوع نرسد، به یقین در قیامت جزو مجموعه ولایتی آنان محشور نمیشود. میدانیم که تمام پرسشهای آخرتی، وجودیاند؛ و نفس میباید در دنیا کاملاً با حقیقتِ این سؤالات، خصوصاً حقیقتِ ولایت معصومین پیوند خورده باشد. در غیر این صورت اطاعت اجباری در دنیا (از ترس جهنم و …) هیچ تأثیری در رشد نفس انسان نخواهد داشت. از نوع سبک زندگی هر انسان میتوان دریافت که او چه باوری نسبت به خود داشته و با کدام گروه محشور خواهد شد. نمیتوان به سبک طاغوتیان زیست، اما امید به رحمت خداوند و ورود به بهشت را داشت.
سبک زندگی انسان، انتها و مقصد حرکت او را مشخص میکند. مقصد در سبکِ ولایتی طاغوت، دوزخ است، و توهم و تصور بهشت، این مقصد را تغییر نخواهد داد. کسی که حقیقتاً به بهشت امیدوار است، در مسیر رسیدن به آن گام بر میدارد و برای رسیدن به آن نیز تلاشی جدّی دارد. نمیتوان با قرآن مأنوس نبود، اما در قیامت اقرار کرد که قرآن کتاب قوانین زندگی من بوده است، نمیتوان با خانواده آسمانی رفاقت نکرد، اما انتظار داشت که در کثرتِ قیامت، در زمره آنها به امان رسید. نمیتوان الله را در آغوش نکشید، اما تحت ولایت او قرار گرفت. حال با اندکی اندیشه در مییابیم که اگر ولایت معصوم، منجر به حذف هر گونه سوءنیت در وجود انسان نشود، یعنی ولایتپذیری ما حقیقی نبوده و تأثیری در رشد انسانی ما نداشته است. یک ولایتپذیری حقیقی، انسان را لحظه به لحظه به سمت روحی بیتجاوز، بیکینه، بیظلم، آرام، شاد و قدرتمند پیش میبرد.